جوان آنلاین: زن فالگیر وقتی صاحبخانهاش اجارهنامه او را فسخ کرد، تصمیم گرفت برای مستأجران تازه مزاحمت ایجاد کند تا خودش دوباره آن خانه را اجاره کند.
اوایل مردادماه زن جوانی در تهران سراسیمه به اداره پلیس رفت و از سرقت چند میلیاردی از خانهاش شکایت کرد.
شاکی در توضیح ماجرا گفت: «من بلاگر معروفی هستم و چند سالی است در فضای مجازی فعالیت میکنم. درآمد خوبی دارم و وضع مالیام بد نیست و در یکی از خیابانهای شمالی تهران همراه شوهرم و فرزندم زندگی میکردم. من بیمار هستم و تحت درمان قرار دارم، اما مدتی قبل که شوهرم در حادثهای فوت کرد و من و فرزند خردسالم را تنها گذاشت، بیماریام تشدید شد. تصمیم گرفتم پساندازم را که مقداری طلا، سکه و پولهای خارجی بود برای درمانم هزینه کنم. از طرفی برای اینکه حال و هوای خودم و فرزندم را عوض کنم، آپارتمانی در منطقه یوسفآباد اجاره کردم و محل زندگیام را به آن آپارتمان منتقل کردم. امروز دومین روز است که در آپارتمان جدید همراه فرزندم زندگی میکنم که سارقانی به خانهام دستبرد زدند. ساعتی قبل همراه فرزندم برای انجام کاری به بیرون رفتم و وقتی به خانه برگشتم، قفل در خانهام تخریب شدهبود. همه وسایل خانهام بههم ریختهبود و فهمیدم سارقانی به خانهام دستبرد زدهاند. بلافاصله به محل نگهداری پساندازهایم رفتم و دیدم همه پساندازم که بیش از ۵ میلیارد تومان ارزش داشت، سرقت شدهاست.»
۱۵ دقیقه
با شکایت زن جوان، پرونده به دستور قاضی تقیزاده، بازپرس شعبه پنجم دادسرای ویژه سرقت برای رسیدگی در اختیار تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت. مأموران پلیس در نخستین گام دوربینهای مداربسته محل حادثه را بازبینی کردند.
دوربینها تصویر زن جوان، مرد میانسال و پسر جوانی را ثبت کردهبودند که ساعت ۸ شب وارد خانه شاکی میشوند و ۱۵ دقیقه بعد با وسایل سرقتی از آنجا بیرون میآیند و از محل دور میشوند. مأموران در بررسیهای بعد موفق به شناسایی چهره سارقان نشدند، اما احتمال دادند سارقان افراد آشنایی هستند که در کمتر از ۱۵ دقیقه سرقت خود را انجام داده و از محل گریختهاند.
سحر و جادو
مأموران برای شناسایی سارقان تصاویر به دست آمده را به شاکی نشان دادند، اما وی به مأموران گفت سارقان را نمیشناسد. کارآگاهان در ادامه تصاویر را به صاحبخانه نشان دادند و وی یکی از سارقان را که مستأجر قبلی او بوده شناسایی کرد.
وی گفت: «دو سال قبل زن جوانی به نام شهره آپارتمان مرا اجاره کرد. مدتی گذشت و بعد فهمیدم همسایهها از رفتار و کارهای او ناراضی هستند. به گفته همسایهها افراد مختلف و خلافکاری به خانهاش رفت و آمد داشتند. به هر حال یک سال با اصرار او اجارهنامه را تمدید کردم، اما سال دوم رفت و آمدهای افراد خلافکار به خانهاش بیشتر شد و همسایهها از من خواستند پس از پایان اجارهنامهاش، او را از خانهام بیرون کنم. آنطور که فهمیدم او در کار دعانویسی، سحر و جادو و شکستن طلسم فعالیت داشت و به همین دلیل هم افراد زیادی به خانهاش میآمدند. به هر حال اجارهنامه را با او تمدید نکردم و او را بیرون کردم. در این مدت دو، سه خانواده خانهام را اجاره کردند، اما هر کدام پس از چند روز با مشکلی در محل زندگیشان روبهرو شدند و اجارهنامه را فسخ کردند تا اینکه آخرین بار سارقانی به خانه مستأجرم دستبرد زدند و الان فهمیدم طراح سرقت مستأجر قبلیام است.»
بازداشت
با به دست آمدن این اطلاعات، مأموران خیلی زود شهره را شناسایی و بازداشت کردند. وی در بازجوییها با همدستی دو مرد به نامهای کامبیز و ستار به سرقت اعتراف کرد. با اعتراف متهم مأموران دو همدست او را بازداشت و به اداره پلیس منتقل کردند. متهمان به جرم خود اقرار کردند. تحقیقات از متهمان به دستور بازپرس پرونده ادامه دارد.
گفتگو با متهم
شهره زن جوانی است که به گفته خودش هیچ سابقهای در پروندهاش ثبتنشده و مدعی است برای اینکه دوباره به خانه قبلیای که اجاره کرده بود، برگردد، دو سارق برای سرقت وسایل مستأجر اجیر کردهاست.
شهره سابقه داری؟
نه. هیچ سابقهای ندارم. اولینبار بود که خلاف کردم و دستگیر شدم.
چرا سرقت کردی؟
واقعیتش من به تنها چیزی که فکر نمیکردم سرقت بود، اما میخواستم به خانه قبلیای که اجاره کردهبودم، برگردم و به همین دلیل تصمیم گرفتم از خانه مستأجر سرقت کنم تا او احساس ناامنی و آنجا را تخلیه کند و بعد من دوباره آن خانه را اجاره کنم.
چرا این خانه برای تو اهمیت داشت؟
آن خانه برای من خوشیمن بود و در دو سالی که آنجا مستأجر بودم، درآمد خوبی داشتم.
به چه کاری مشغول بودی؟
من در فضای مجازی فعالیت داشتم و فال قهوه میگرفتم. حرفهای بودم و حتی گاهی طلسم هم باطل میکردم. به همین دلیل مشتریان زیادی داشتم. در این دو سالی که در آن خانه مستأجر بودم، هر روز به مشتریانم اضافه میشدند. وقتی خانهام را عوض کردم، مشتریانم کم شدند. آنجا بود که فهمیدم خانه قبلی خوشیمن بود. البته محل زندگیام خوب بود و مشتریانم به آنجا عادت کردهبودند و وقتی محل زندگیام را تغییر دادم مشتریانم کم شدند. به همین دلیل تصمیم گرفتم به هر طریقی شده دوباره به آن خانه برگردم.
چرا صاحبخانه بیرونت کرد؟
افراد زیادی برای گرفتن فال قهوه به خانهام آمد و شد داشتند و همسایهها وقتی فهمیدند مشتریان زیادی دارم، حسادت کردند و از صاحبخانهام خواستند اجاره خانه را با من تمدید نکند. هر چقدر به صاحبخانه اصرار کردم، فایدهای نداشت و او پس از پایان اجارهنامه مرا از خانهاش بیرون کرد. پس از این، تصمیم گرفتم مستأجرانش را اذیت کنم تا اجارهنامه را فسخ کنند و او مجبور شود خانهاش را دوباره به من اجاره بدهد.
با همدستانت چطور آشنا شدی؟
با ستار در فضای مجازی آشنا شدهبودم. او خلافکار بود و سرقت میکرد و چند باری او برای گرفتن فال قهوه به خانهام آمدهبود. هر وقت برای او فال گرفتم، درست از آب در میآمد و به او کمک کرد. او خودش را مدیون من میدانست و وقتی نقشه را با او در میان گذاشتم، قبول کرد برای سرقت به من کمک کند. کامبیز هم دوست ستار بود که ستار از او خواستهبود به ما کمک کند.
درباره شب حادثه توضیح بده؟
شب حادثه وقتی مستأجر از خانه بیرون رفت با کلید یدکی که از در ساختمان داشتم، وارد ساختمان شدیم و قفل در آپارتمان را تخریب و به سرعت اموال زن جوان را سرقت کردیم.
چه سرقت کردید؟
پول، طلا و مقداری هم وسایل قیمتی.
چقدر ارزش داشت؟
حدود ۵ میلیارد تومان.
فکر میکردی به هدفت برسی؟
اشتباه فکر کردم و گرفتار شدم. کاش به مشتریان کم قانع بودم و در محل جدید دنبال مشتری میگشتم.